(130 تا135-ح200ق) حسن بن هاني بن عبدالاول حکمي معروف به ابونواس، شاعر شيعي مذهب و بزرگترين غزلسراي عصر عباسي. وي در اهواز متولد شد و در بغداد درگذشت. اقوال ديگري نيز در سال ولادت و وفات او آمده است. پدرش از موالي امير جراح بن عبدالله حکمي (م112ق) از قبيله‌ي يماني سعد العشيره بود. شهرت ابونواس به حکمي و تعصب او براي يمانيه در برابر مضريه به سبب همان انتساب بوده است. «نواس» يعني گيسوي بلند، و چون در کودکي و نوجواني، گيسوان او بلند بوده و بر روي شانه‌هايش مي‌ريخته، او را «ابونواس» ناميده‌اند. دوران جواني ابونواس در بصره گذشت و در آنجا تحصيل علم نمود. علاوه بر ابواسامه والبة بن الحباب کوفي (م170ق) نزد استاداني چون حمادبن زيد لغوي و ابوعبيده‌ي نحوي و ابوزيد وعبدالواحد بن زياد و يحيي قطان، لغت و صرف و نحو و علوم ادبي و مشکلات شعر عربي را فرا گرفت و از خلف الاحمر راويه، قرآن و غريب شعر و حديث آموخت.
در عصر هارون الرشيد، بغداد شهر عشق و شراب بود و مي‌توانست مشوق طبع شيدا و بي بندوبار ابونواس باشد. از اينرو عازم آن شهر شد و قصايد مدحي را به خليفه و رجال دولت عرضه نمود و بزودي مشهور شده به دربار و اندرون خلافت نيز راه پيدا کرد. ولي دوستان و حاميان او دو خانواده‌ي اصيل ايراني يعني برامکه و نوبختيان بودند که از تشويق و پشتيباني او دقيقه‌اي کوتاهي نکردند. اين دوران زياد طول نکشيد و مخصوصاً بعد از انقراض برامکه ديگر بغداد براي ابونواس جاي راحت و امني نبود. از اين‌رو به دمشق و سپس به مصر رفت. در مصر چندي در صحبت امير آن خطه خصيب و رئيس ديوان خراج خطيب بن عبدالحميد ماند و آن دو را مدح گفت، تا اينکه هارون درگذشت و محمد امين به جاي او نشست و بار ديگر توانست به بغداد محبوب خود باز گردد. او نديم و شاعر مخصوص امين شد و خوشترين ايام حيات را در صحبت او گذرانيد و تا روز خلع و قتل آن خليفه (198ق) از او دور نگشت. مرائي سوزناک او براي امين نمونه‌ي عالي از شعر روان عصر عباسي است. يکي دو سالي که بعد از امين زنده بود بکلي از دل و دماغ افتاده به توبه و زهد روي آورده بود و در همين فرصت است که مناجات معروف «يا رب ان عظمت ذنوبي کثرة...» را سرود. سرانجام در حوالي سال 200ق زندگي را بدرود گفت و در گورستان شونيزي بغداد به خاک سپرده شد در حالي که خانواده و عقبي از خود باقي نگذاشت. مقام او در شعر جديد و متمدن عربي مقام امرؤالقيس در شعر صحرائي و جاهلي است و هر دو مؤسس مکتب خود مي‌باشند. به جاي تعزل به نام عرائس الشعر و زنان زيبا با جوانان نيکوروي عشق بازي مي‌کرد و در اين زمينه بابي را در شعر گشود که بعدها مورد تقليد شعراي عرب و عجم قرار گرفت. امتياز ديگر شعر او وصف مناظر شکار و جانوران شکاري است که نوعي حماسه به وجود آورده و در ادب عرب به نام «طرديات» معروف گرديد. خمريه‌سرائي ابونواس نيز در ادبيات عربي و فارسي مورد تقليد قرار گرفت. با اينکه شاعر بزرگ عرب بود قلبي ايراني در سينه داشت. در اشعار خود الفاظ و تراکيب بسيار از پهلوي و دري و اسامي بسياري از پهلوانان داستاني و مراسم ديني ايرانيان قديم و نام قهرمانان تاريخ ايران را گنجانده است و روي هم رفته هيچ دلبستگي به تاريخ و مفاخر عرب نشان نداده است. مع‌ذلک اشعارش در سلامت و فصاحت و اصالت عربي در حدکمال و شاهد مثال علماي نحو معاوني و بيان است.

تشيع ابونواس:

ابونواس گرچه غزل‌گو و مديحه‌سرا و خوش‌گذران بود، و پيوسته در عالم استعارات و مجازات شعري از باده و ساده و گناه دم مي‌زد، اما در واقع يک شيعه‌ي پاک اعتقاد بود. ابن شهر آشوب او را از شعراي اهل بيت مي‌شمارد. ابن منظور در کتابي که به نام اخبار ابي نواس دارد، مي‌گويد که به اهل بيت گرايش پنهاني داشت ولي علاقه‌ي خود را آشکار نمي‌کرد. مشهور است که به ابونواس گفتند از هر در شعر و سخن گفته‌اي ولي چرا در حق علي بن موسي الرضا (عليه السلام) که هم عصر توست خاموش مانده‌اي؟ پاسخ داد: سکوت من حاکي از احترام و اعظام است و چنين سرود:
انا لا استطيع مدح امام
کان جبريل خادماً لابيه
(از مدح امامي که جبرئيل خادم نياي او بود ناتوانم). همچنين به نقل از عيون اخبارالرضا و ساير منابع باز در مدح امام رضا (عليه السلام) يا در تهنيت ولايت عهدي او قطعه‌اي سروده است به مطلع:
مطهرون نقيات ثيابهم
تجري الصلاه عليهم اينما ذکروا
ديوان ابونواس را بعد از او ابوبکر صولي (م335ق) و سپس حمزه بن حسن اصفهاني (م360ق) جمع آوري کردند. مجموعه‌ي صولي دقيقتر ولي مجموعه‌ي حمزه حجيم‌تر است و شامل 1500 قصيده و 13000 بيت مي‌باشد. ابتدا فن کريمر آلماني بخش طرديات او را منتشر نمود پس از او الوارت مستشرق آلماني، بخش خمريات ديوان ابونواس را از روي مجموعه‌ي صولي چاپ کرد و سپس همه‌ي ديوان در 1277ق در قاهره چاپ سنگي شد و بعد از آن بارها در قاهره و بيروت و بمبئي تجديد چاپ گرديد.
کتابنامه:
الشعر و الشعراء، ابن قتيبه، 313؛ تاريخ بغداد، 436/7؛ وفيات الاعيان، 135/1؛ اعيان الشيعة، 331/5-390.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391)، دائرة المعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول